به گزارش خبرگزاری حوزه، حجت الاسلام والمسلمین محمد رضا برته استاد حوزه و دانشگاه و مدیر اطلاع رسانی و رسانه حوزه های علمیه در یادداشتی، نگاهی راهبردی به تحلیلهای کرونایی داشته که در ادامه می خوانید:
بسم الله الرحمن الرحیم
*سلسله یادداشتهای تحلیلنگاری پساکرونا*
*نگاهی راهبردی به تحلیلهای کرونایی*
کرونا، پیرا کرونا و پسا کرونا واژههایی هستند که معمولاً در تحلیل پیامدها و آثار توأم و پسین کرونایی مورد استفاده قرار میگیرند.
اما در عین اذعان به کارایی، نکتهسنجی و عمق تحلیلهای ارائه شده، چند نکته راهبردی لازم است مد نظر قرار گیرد:
*الف) کرونا به سان یک آشکارساز؛*
نخستین مسالهای که خوب است بدان توجه بیشتری شود این است که بسیاری از پیامدهای اجتماعی و فرهنگی و با تاکید بیشتر از گونه _سبک زندگی_ که به کرونا منسوب میکنیم، حقیقتاً معلول کرونا نیست؛ بلکه کرونا عاملی برای آشکارسازی این تغییرات پنهان بوده است. در واقع لازم است توجه داشته باشیم که در محتوای باطنی انسان هر فرایند عملگرانهایی سه ساحت دانشی، گرایشی و رفتاری را طی میکند. در واقع آنچه که ما انجام میدهیم به پشت گرمی نگرش ما به عالم، خدا و انسان و نیز در مرحلهی پیشینتر به بینش و دانش ما نسبت به سه مقوله پیشگفته است. این بدان معناست که هرگاه و به صورت سیستمی تغییراتی در رفتار رخ میدهد، باید عمق تحلیل ما فراتر برود و بتواند از استحاله لایههای نگرشی و بینشی پیشین آن پرده بردارد.
مساله بسیار مهم این است که همیشه تاخیر بسیار درخوری در این مسیر تحول محتوای باطنی انسان وجود دارد. در مسئله کرونا نیز وقتی که ما می بینیم به سرعت با ایجاد فرصتی برای در خانه ماندن و دسترسیهای گستردهتر به فضای مجازی، نوع رفتار انسانها گونه دیگری ظهور و بروز میکند معنایش ضرورتاً این نیست که کرونا چنین تغییراتی را پدید آورده بلکه شاید بهتر این است که بگوییم کرونا زمینهای برای آشکارسازی تغییراتی را فراهم کرده است که پیشتر نیز تحقق پیدا کرده بود ولی مجال ظهور و بروز نداشت. اهمیت بند *_الف_* بدین سبب است که نباید دچار تقلیل گرایی در سطح تحلیل بشویم و بسیاری از تغییرات امروزین را به اشتباه معلول و محصول کروناییزه شدن جامعه بدانیم.
*ب) تغییرات در راهند؛*
به عنوان پیوست مورد الف، باید عرض کنیم که اتفاقاً تاثیرات کرونا را عمیقتر و جدیتر و صد البته با تأخیرات بیشتری مشاهده خواهیم کرد. تاثیراتی که اولاً در بینش و دوما در نگرش و سوما رفتار بروز و ظهور پیدا خواهد کرد. در واقع اگر مخّ و مغز تصمیمسازی هر انسانی بن مایه دانشی و گرایشی اوست، یعنی اگر آدمی در پی چیزی است که میداند و به آن علاقه دارد و در پی گریز از چیزی است که میداند و از آن تنفر دارد، باید ببینیم کرونا در دانستههای ما و حُبّ و بُغضهای ما چه تغییراتی ایجاد کرده است.
البته ناگفته پیداست که در این تحلیلها نباید دردام لغزنده جبر کرونایی گرفتار شویم.
*ج) تحمیل تکنسخهای، هرگز!*
سومین اصل راهبردی که لازم است با اهمیت فزونتری مورد توجه قرار گیرد، توجه عمیق به تنوع و تفاوت محتوای باطنی انسانها و جوامع است که باعث میشود برونداد مداخلهگری کرونا در حیات فرهنگی فردی و اجتماعی ما به عنوان یک متغیر جدید، محصولات متفاوتی ایجاد کند. در واقع اگر دمای زیستی یک خانواده، فرد و جامعه بالا باشد؛ احتمالاً یخ کرونا به انجماد آن فرهنگ پویا نخواهد انجامید و چه بسا پدیده کرونا با ذوب شدن در حرارت پویایی فرهنگی میزبان خود به ظرفیتهای وجودی آن فرهنگ نیز بیفزاید ولی اگر دمای اخلاقی و فرهنگی فرد، خانواده یا جامعهای پایین باشد، باید منتظر انجماد سریع آنها در مواجهه با کرونا بود. لذا کاملاً اولویتدار است که در تحلیل مسائل پیرا و پسا کرونایی به ظرفیتهای فرهنگی میزبان نیز توجه جدی شده و از تحمیل تحلیلهای دُگم و درمانهای تک نسخهای جداً بپرهیزیم.
*د) بودجهبندی صحیح عوامل تغییر؛*
یکی دیگر از موضوعاتی که معمولاً تحلیلهای اجتماعی را مورد آسیب قرار داده و از روایی آنها کاسته است گرفتار شدن به مقوله تحلیلهای تک عاملی و تکساحتی است که بر این اساس یک طبیب اجتماعی در تحلیل پدیدهای فرهنگی و اجتماعی ضمن تمرکز به یک عامل از دیگر متغیرها و عوامل غفلت ورزیده و بودجهبندی درستی در خصوص وضعیت موجود و نقش عوامل پیدا و پنهان آن انجام نمیدهد؛ در نتیجه تحلیل او از واقعیت فاصله میگیرد و به روشنی نسخه اصلاح، درمان و ارتقای آن نیز کارایی متصوّر را نخواهد داشت. اتفاقاً این خطای رویکردی باعث شده تا برخی از جریانشناسان و فرآیند پژوهان، آیندهای را تصویر کنند که هرگز محقق نمیشود. در مقوله تحلیلهای پساکرونایی نیز شوربختانه شاهد چنین رویکردی هستیم و نظامسازی درستی در وزندهی عوامل صورت نمیگیرد و آثار و تغییراتی به کرونا نسبت داده میشود که معلوم نیست دقیقاً چه ربط و نسبتی بین این دو برقرار است. در واقع علتی که همآیی و همآوایی با کرونا دارد از چشم تحلیلگر پنهان مانده و پدیده محقق شده یکسره به کرونا نسبت داده میشود. شبیه آن خطایی که عموماً در تحلیل انقلابها و حرکتهای کلان اجتماعی پیش میآید و زمینه پیشبینی و آیندهنگری را از میان برمیدارد.
محمد رضا برته
دانشگاه باقرالعلوم